سوگلسوگل، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 3 روز سن داره

سوگل

روزهای گرم

1392/5/31 16:09
نویسنده : سارا
795 بازدید
اشتراک گذاری

سلام سلام

اوایل خرداد مامانم اینا آمدن کرمان و یه چند روزی پیشمون بودن و خیلی خوب بود و خوش گذشت.بعد از اونم خانواده مسعود که موقع بودن مامانم اینا به خاطر سرماخوردگی و ترس از اینکه سوگل مریض نشه ننتونسته بودن اون موقع بیان،اومدن پیشمون.بعدشم که ماه رمضان شروع شد و روزه گرفتن که خدارو شکر من و مسعودم تونستیم روزه بگیریم و بیشتر از نصف افطارهای امسال یا مهمان بودیم یا مهمان داشتیم.

niniweblog.com

 

و اما پنجشنبه 20 تیر ماه دلبر مامان بن بن بن 1 رو تمام کرده و در حال یادگیری شماره 2 این مجموعه اس.البته اسفند91 هم مجموعه آموزش زبان انگلیسی که از 14 ماهگیش باهاش کار می کردم رو تمام کرد.چیزی که خیلی دوست دارم اینه که مونس با من هم کلاس شده!چه جوری؟ماجرا از این قراره که من تصمیم گرفتم دوره آموزش حسابداری شرکت کنم،از اونجایی که ساعت برگزاری کلاس با توجه به تغییر محل و ساعت کار مسعود باهم جور در نمیامد،مجبور شدم کلاس خصوصی ثبت نام کنم تا سوگلم همراهم باشه!خداییشم هم کلاسیه خوبیه و اذیتم نمی کنه.با خانمی هم که استاد آموزشگاهه حسابی دوست شده.

niniweblog.com

 

برای عید فطر هم رفتیم زاهدان و دایی امیرحسین سوگلم باخودمون آوردیم کرمان.راستی از اردیبهشت من و مسعود تصمیم گرفتیم سوگل مهد بره،واسه همین خیلی تحقیق و پرس و جو کردیم،حتی با یه روان شناس مشورت کردیم و نتیجش این شد که سوگل رو مهدکودک نوازش ثبت نام کردیم.خودش هم خیلی دوست داره بره و یه چند باری هم که برای کارهای ثبت نام رفتیم اونجا دیگه دلش نمی خواست بیاد بیرون و کلی بازی کرد.از سه شنبه 22مرداد هم مهدرفتنش شروع شده و تو این چند روز عادت کرده من بذارمش اونجا و بعد از یکی دو ساعت برم دنبالش و انگار حسابی بهش خوش می گذره چون وقتی می رم دنبالش می گه مامان یه کم دیگه اینجا بشین تا من بازی کنم بعد بریم خونه.البته شایلین هم از همین موقع به همین مهد میاد.خدا کنه همیشه اونجارو دوست داشته باشه و اینجوری باشهچشمک.

 

niniweblog.com

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مامان فرنيا
3 شهریور 92 14:08
هورا مهد خيلي خوبه
مامان فرنيا
3 شهریور 92 14:09
فكر كنم همراه مامان بتونه مدرك حسابداري هم بگيره
مامان بهداد
10 شهریور 92 16:18
سلام. ای جانم. آفرین که مهد کودک میره. وااای مامانش خسته نباشی. بالاخره روزی دو سه ساعت رو برای خودت داری. خیلی خوبه . هم برای خودش و هم برای شما. مبارک باشه. امیدوارم که بهش خوش بگذره. ببوسیدش راستی خیلی دلم براتون تنگ شده. امیدوارم که جور بشه که همدیگر و ببینیم.
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به سوگل می باشد