مهر و خبر خوبش
سلام
تقریبا یک ماهه دیگه گل دختر خونه ما دو سالش تمام می شه.دو سالی که به نظرمون خیلی زود گذشته و تو این مدت نفس مامان چقدر تغییر کرده.
و اما خبر خوبم اینکه داداشی گلم استخدام شده و از اول مهر داره می ره سرکار.نمی دونین چقدر از این بابت خوشحالم.راستش همیشه از این بابت که نکنه محمد به خاطر کار بره به شهر دیگه و کنار خانوادم نباشه خیلی ناراحت بودم (چون خودم پیششون نیستم)اما الان خیالم راحت شد و به این خاطر هزاران هزار بار خدارو شکر می کنم.روزی که تماس گرفتن خونه بابایی سوگل، خبر قبولیه محمد رو بدن، ما اونجا بودیم و سوگل وروجک گوشی رو برداشت و بعد گوشی رو داد به داییش.
خیلی خیلی دوست دارم خدا جون و مرسیییییی از اینکه هرچی ازت خواستم یا بهم عطا کردی یا در حال انجام شدنه.
سوگل مامان یاد گرفته با استفاده از خط کش،خط بکشه و یه وقتایی هم سعی می کنه با پاکن، پاک کنه.دیشبم با باباش رفته واسه خودش شابلون خریده و می تونه از اونم استفاده کنه.هر جایی هم که کیف مدرسه می بینه میگه می خوام برم مدرسه موشها(آخه من بهش گفتم ایشاا... بزرگ بشی می ری مدرسه موشها)
دلبر مامان قبلا وقتی می خواست خودشو واسم لوس کنه به جای مامان بهم می گفت مامانه و الان هم در این مواقع پشت سر هم می گه مامان ساآ مامان ساآ.
مونس مامان عاشق خاله بازیه و با دقت اسباب های خاله بازی رو می چینه و منم باید بشم مهمونش و با هم بازی کنیم.(البته خودمم دوست دارم)
خلاصش اینکه تمام مدت روز که خانم گل بیدار باشه من مشغول اونم و هیچ کاری بدون اون نمی تونم انجام بدم(نمی ذاره انجام بدم)