روزهای بهاری
سلام سلام
دوستهای گلم.ماجراهای این مدت سوگل رو همراه با عکس هاش تواین پست گذاشتم.البته عکس های قشنگ زیاد بود ولی نمی شد همشونو بذارم.
سوگل مامان آماده شده برای رفتن به ارگ جدید(92/02/05)
سوگل،غزال،فاطمه - جمعه(92/02/06)
روز جمعه از ارگ جدید بم رفتیم بم خونه دوستم فاطمه جون که دختر کوچولوش،هستی، آبان 91 دنیا آمده بود و من هنوز دیدنش نرفته بودم(آخه فاطمه دیدن سوگل آمده بود)خلاصه تا عصر پیششون بودیم و ساعت 5 به سمت کرمان حرکت کردیم و تو مسیرمون رفتیم باغ شاهزاده که من عاشق اونجام.
اولین باری که سوگل دکمه لباسشو بسته
چهارشنبه 92/02/11 در راه رفتن به زاهدان کنار جاده وایستادیم تا عسل شترها رو ببینه و کلی سوال جورواجور پرسیده
صبح پنجشنبه 92/02/19 ، برای جشن عروسی دخترخاله مسعود(اعظم جون) رفتیم یزد.صبح جمعه هم رفتیم دیدن زیارتگاه زرتشتی ها به نام نیک بانو(دختر یزدگرد) واقع در روستای چک چک یا چک چکو (60 کیلومتری یزد) که تو دل کوه بود و تا دلتون بخواد پله داشت.ولی خداییش خیلی قشنگ بود.
عصر جمعه 92/02/20 - یزد - حیاط قشنگ خونه دایی بابا مسعود.شنبه عصر برگشتیم کرمان.
سوگل،شایلین،پویا،روژان(مهمونی خونه پویا کوچولو)
اولین آدمکی که نفس کشیده
اولین حلزونی که سوگل کشیده
جمعه 92/02/27 رفتیم پارک تا سوگل و روژان دوچرخه بازی کنن.
شنبه صبح من و سوگل با اتوبوس رفتیم زاهدان (آخه مامانی سوگل انگشت کوچکش پاشون خورده بود به پایه کابینت و شکسته بود)و چهارشنبه با قطار برگشتیم کرمان.شبش رفتیم سیرجان.صبح پنجشنبه 92/03/02 به سمت شیراز حرکت کردیم و چون سوگل خواب بود با لباس خونه آمدو بعدشم اجازه نداد لباسشو عوض کنیم.این اولین باری بود که من وسوگل شیرازو می دیدیم.
پارک آبشار استهبان(شهر انجیر)
باغ ارم - پنجشنبه 92/03/02
حافظیه
سعدیه - حوض ماهی
باغ عفیف آباد - جمعه92/03/03
مرقد مطهر شاهچراغ
تخت جمشید با شکوه(ابهتش اشکمو درآورد)
وبالاخره شنبه برگشتیم به قول مسعود بهترین جای دنیا یعنی خونمون