سوگل مامان مریض بود
نفس مامان
از دوشنبه شب، تب شدیدی داشتی و حالت خوب نبود واسه همین من سه شنبه و پنجشبه سرکار نرفتم.سه شنبه شب بهتر شدی و با مامان بابای روژان کوچولو که دعوتمون کرده بودن و چند تا دیگه از دوستامون رفتیم بیرون.اونجا هم حالت بد نبود و با شایلین و روژان و پویا یکم بازی کردی و خوابیدی اما دوباره نصفه شب تب کردی و پنجشبه هم که مهمونی دنیا آمدن بیتا کوچولو بود نرفتیم.طفلی عمت اینا که به خاطر ما اون تاریخ رو انتخاب کرده بودن.
روز جمعه هم که تب نداشتی تمام بدنت دونه ریخته بود و من و بابا مسعود خیلی نگران شدیم.روز شنبه هم که بابا رفت سفر کاری و مامانیت اومد پیشمون.
خلاصه تا شنبه که واسه بار دوم رفتیم مطب دکتر رضائی (که چه دکتر با حوصله و مهربونیه) مریضیت ادامه داشت و فهمیدیم که این یه جور بیماری ویروسیه که دورش همین چهار پنج روزه.
ولی خدارو صدهزار بار شکر که الان خوب خوبی عسلم.
امیدوارم که هیچ وقت مرض نشی و اگر هم شدی زود خوب بشی.