ما برگشتیم!
سلام سلام
سوگل مامان دوشنبه گذشته از مسافرت برگشت اما چون من خیلی کار داشتم فرصت نکردم پست جدید بذارم.
و اما مامانی و بابایی عسل یه چند وقتی قرار شده که مشهد زندگی کنن و تقریبا 5/1 ماهه که از زاهدان رفتن. ما هم رفتیم دیدنشون و نفس مامان برای اولین بار رفت زیارت امام رضا(ع).البته نا گفته نمونه که من و بابا مسعودم 4 سال بود که مشهد نرفته بودیم و دلمون واسه زیارت تنگ شده بود.
جای شما خالی خیلی خوش گذشت فقط تنها مشکل این بود که سوگل خانم از موقع شروع مسافرت به سختی غذا می خورد و کلی اذیت می کرد تا یه کم غذا بخوره و تازه بعد از برگشتن متوجه شدیم خودش می خواد غذا بخوره اونم با دست و این شد که منوی غذایی دختر مامان تغییر کرد و از سوپ و غذای رقیق تبدیل شده به چیزایی که خودش بتونه بخوره.
سوگل بابایی رو هم همراه خودش آورده تا یه مدت پیشمون باشه و ازش مراقبت کنه.
سوگل و هانا