سوگلسوگل، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 2 روز سن داره

سوگل

دونه برنج دندون سوگل- 6، 5

1390/9/27 1:16
نویسنده : سارا
789 بازدید
اشتراک گذاری

سلام سلام

تقریبا یک ماهه که پست جدید نذاشته بودم.(به دلیل کمبود وقت)

تو این مدت مونس مامان کارها و کلمات جدید یاد گرفتی و البته شیطنت های بسیار زیاد و متنوع و خیلی مامانتو خسته می کنی.

روز قبل از تاسوعا با هم رفتیم خونه دوستمون واسه زیارت عاشورا و با وجود هشت 9 تا کوچولوی دیگه که از تو بزرگتر بودن دیدم تو از همشون شیطون تری فقط تنها خوبیت این بود که خونشون بهم نمی ریختی و دست به وسایل خونه نمی زدی!

هفته گذشته بعد از اینکه بابا مسعود کلی تلاش کرده بود تونسته بود چند روزی مرخصی بگیره و همراه دایی محمد رفتیم مشهد پیش مامانی و بابایی و بعد از 5/2 ماه دیدیمشون(چه کار میشه کرد عزیزم کار بابات این طوریه دیگه!)تو این مدت هم خیلی دلمون واسه هم تنگ شده بود ولی خوبیش این بود که دایی محمد به خاطر درسش پیشمونه. اونجا هم خیلی وروجک بازی کردی و به قول مامانی دلبری کردی.ولی دو سه روز آخر بی حوصله و بداخلاق بودی و از احوالاتت معلوم بود که داری دندون درمیاری و بالاخره روز یکشنبه (20/09/90) دوتادندون دیگه از ردیف بالا درآوردی.

 

 خلاصش اینکه خیلی خوش گذشت و بهترین قسمتشم زیارت امام رضا(ع) بود و خیلی چسبید.

 Orkut Scraps - Angels

سوگل مامان کارهای بامزه ای می کنی : 

 بغلمون می کنی و می بوسیمون و بادستای کوچیکت نازمون می کنی.(البته یه وقتایی هم عروسکاتو)

وقتی میریم بیرون میخوای خودت راه بری.

صورت خوشگلتو قایم می کنی و دالی بازی می کنی و می گی : دتی.

با دایی محمد باپاهای کوچولوت توپ بازی می کنی.

 

عاشق بهم ریختن وسایل داخل کابینتی و البته کتابخونه.

خیلی وقت ها بعد از بازی وسایلو داخل سبدش می ریزی.

دیگه دوست نداری تو لیوان نی دار چیزی بخوری.

خیلی وقت ها ماستو از سر پیاله می خوری.

تنها کارتونی هم که دوست داری ببینی شرک 1 و پیام های بازرگانی به خصوص آقای ایمنی!

یک ماهی هم میشه که می تونی سه تا مکعب بازی رو روی هم بذاری.

وقتی چیزی رو می خوای می گی من، به غذا به،از غذایی که خوشت بیاد به به و سرتم تکون بدی،به مادربزرگ بابا مسعود که ما بهشون می گیم ننی توهم بگی ننی،با مامانی و بابایی هاتم که تقریبا هر روز کلی صحبت می کنی ولی به زبون خودت و ما فقط دد که به معنیه بیرون رفتنه متوجه می شیم.

دیروز هم بابا مسعود جلوی موهاتو که بلند شده بود و نمی ذاشتی گیره مو بهشون بزنم کوتاه کرد که تو چشمت نباشه.

اینم از اتفاقات یک ماهه!

 Orkut Scraps - Angels

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مامان آتین
27 آذر 90 2:33
سلام رسیدن بخیر زیارتتونم قبول این دخملی شیرین ادارو از طرف من ببوس مامانش
مامان آتین
27 آذر 90 2:34
راستی دندون نو هم مباااااااااارک
بهار(مامانی شهراد)
27 آذر 90 13:48
سلام گلم زود بیا پیشمخوشحالی و ناراحتیرو تو یه آپ دارم
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به سوگل می باشد