شعرهایی که سوگل یاد گرفته
عسل مامان این شعرهارو تقریبا حفظ کرده و یه قسمتشو من میگم و یه قسمتشم اون... دویدم و دویدم، سر کوهی رسیدم دو تا خاتون رو دیدم یکیش به من آب داد، یکیش به من نون داد نون رو خودم خوردم، آب رو دادم به زمین، زمین به من علف داد علف را دادم به بزی، بزی به من پشگل داد پشگل رو دادم به نانوا ،نانوا به من آتیش داد آتیش و دادم به زرگر، زرگر به من قیچی داد قیچی رو دادم به خیاط، خیاط به من لباس داد لباس رو دادم به ملا، ملا به من کتاب داد کتاب رو دادم به بابا، بابا به من خرما داد یکیش روخوردم تلخ بود، یکیش رو خوردم شیرین بود بالا رفتیم دوغ بود، پایین آمدیم ماست بود، قصه ما راست بود...