یلدای 90
سلام همدم مامان دایی محمد،شب یلدا ،به خاطر کلاس های دانشگاه نمی تونست پیشمون باشه ، به پیشنهاد بابا مسعود شب قبل از یلدا (سه شنبه شب)هم یلدا داشتیم و این اولین سالی بود که دو تا یلدا داشتیم.واسه شب یلدا هم وقتی رسیدیم سیرجان مامانی و بابایی و عمه مریمت یک ساعتی بود که از یزد رسیده بودن(آخه مامانی یزدیه و رفته بودن دیدن برادرها و خواهرشون).خلاصه شب یلدا خونه عمه مریم بودیم و خیلی خوب بود مخصوصا که تو حسابی واسمون رقصیدی عسلم! و اما دختر مامان وقتی می خواد یه سری شیطنت هایی بکنه که خطرناکه و من و یا پدرش بهش اخم می کنیم اونم به ما اخم می کنه و اگر اخمش بی نتیجه باشه شروع می کنه به لوس بازی و خنده ا...